با سلام.میخواستم بپرسم که آیا خدا همه چیز را میداند؟اگر...
محمد علی ( تحصیلات : دبیرستان ، شانزده ساله )
با سلام.میخواستم بپرسم که آیا خدا همه چیز را میداند؟اگر نمیداند پس چرا همه میگویند خدا عالم است و اگر همه چیز را میداند پس سرنوشت ما هم باید جزو دانسته هایش باشد که در آن صورت پس چه دلیلی دارد ما زندگی کنیم زمانی که خدا سرنوشتمان را میداند؟لطفا مرا راهنمایی کنید.باتشکر
مشاور (حجة الاسلام منتظمی)
جواب:کاربر محترم: از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشکر میکنیم: شکی در این نیست که خدا از ازل به همه چیزعلم دارد وعلم او محال است که مخالف واقع باشد بنابراین هر آنچه خدا به آن علم ازلی دارد قطعا تحقق خواهد یافت. بنابراین اگر در علم خدا چنین باشد که از موجود معینی در زمان و مکان معینی فعل خاصی صادرخواهد شد، حتما این فعل، از همان موجود و در همان موجود و در همان زمان و مکان معین صادر می شود واگر عامل آن کار دیگری کند علم خدا غلط نمی شود بلکه آن کار مفروض دیگر معلوم خدا بود. یعنی علم پیشین خدا به افعال ما مثل علم دیگران در زمان حال است که هر چه ما با اختیار خود انجام می دهیم همان متعلق علم دیگران است و اگر کار دیگری کنیم علم دیگران هم به همان تعلق می گیرد . سر مساله این است که خدا موجودی فرا زمانی است و گذشته و حال و آ ینده نزد او یکجا حاضر است. از طرف دیگر علم خدا به افعال ما با اسباب آن است که یکی از آنها اختیار ما است(عاقبت اختیاری). خدا به تحقق هر فعلی با علل خاص آن علم دارد و نه فقط به تحقق آن فعل بدون علم به علل آن؛ مثلا خدا می داند که فلان شخص خواهد سوخت و در ضمن می داند که او با حرارت آب سماور خواهد سوخت پس سوختن آن شخص با آب داغ سماور قطعی است و محال است که این شخص در همان زمان و مکان به جای آب داغ سماور با حرارت آتش بخاری بسوزد.خداوند متعال به افعال ارادی و اختیاری انسان همراه با علل آن علم دارد و یکی از اجزاء علل افعال اختیاری انسان، اراده و اختیار خود اوست. به بیان دیگر: شکّی در این نیست که خداوند علیم ، از قبل عاقبت معاویه و یزید و ابن زیاد و ... را می دانست ؛ امّا همانگونه که پیشتر گفته شد خدا عالم به عاقبت اختیاری این افراد بود نه عالم به عاقبت آنها صرف نظر از اختیارشان. یعنی خدا می دانست که اینها با اختیار خودشان جنایت خواهند نمود و چون علم خدا تخلّف ناپذیر است لذا محال بود که آنها با اختیارشان آن جنایات را انجام ندهند. کما اینکه خدا می دانست که حرّ بن یزید ریاحی نیز به اختیار خود در این جنایت شریک خواهد بود ولی او را لعن نکرد چون می دانست که با اختیار خود توبه خواهد نمود ؛ و چون در علم خدا او به اختیار خود تائب بود پس محال بود که اختیاراً توبه نکند. فرض کنید که بنده می دانم اگر شما نفت بر روی فرش بریزید و به آن کبریت بکشید، فرش می سوزد. آیا در این جا علم من، شما را مجبور کرده است که فرش را آتش بزنید؟ تاثیر علم خدای تعالی در عمل ما نیز چنین است. یا فرض کنید معلم در اوائل سال تحصیلی می فهمد که فلان شاگرد، با نمرات عالی قبول می شود و فلان شاگرد، در درس ها نمره قبولی نمی گیرد. آیا این علم سبب شده است که یکی نمرات خوب کسی کند و دیگری مردود شود؟ خدای تعالی ما را در سرنوشت خودمان موثر کرده و اجازه داده است که هر راهی را مایلیم، انتخاب کنیم: إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُور؛[انسان/3] راه را به او نشان دادهایم. یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس. و با علم حضوری و وجدانی نیز درک می کنیم که هر راهی بخواهیم، می توانیم برویم. مولوی در دفتر پنجم مثنوی به زیبایی فرموده: مساله اختیار از دسته مسائل سهل ممتنع است. هر کس با اندک درک و فهمی می تواند دریابد که کاملا مختار است و سرنوشتش به دست خودش سپرده شده است. به همین دلیل حتی کودک هم دست خود را از شی داغ به سرعت کنار می کشد. اما درک مسائل مرتبط بسیار با اختیار، برای عده ای سنگین است و توانایی هضم و فهم کامل آن را ندارند. و بهتر است کسانی که توانایی تحلیل کافی ندارند، به همان علم وجدانی خود اکتفا کنند و خود را وارد مسائلی نکنند که توانایی هضمش را نیافته اند. به همین دلیل است که ائمه بعضی را از ورود در مسائل مرتبط به جبر و اختیار نهی کرده اند: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوه؛ [بحار الأنوار، ج1ص210] راه تاریکى است در آن قدم نزنید و دریاى ژرفى است در آن داخل نشوید و راز خدائیست براى فهم آن خود را بزحمت نیفکنید.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}